سیب به درخت چسبیده ، به قانون نیوتن دهن کجی می کند
.
از سوراخ سقف پشه بندم ، پشه چکه می کند
.
برای اینکه آدم خوش بینی شود ، بینی اش را عمل کرد
.
چشم در اثر خستگی ، آب ریزش بینی پیدا کرد
.
آدم شنوا و ناشنوا سکوت را یکسان می شنوند
.
عنکبوت کنج اتاق نشسته بود و تار می زد
.
برای این که شیرکاکائو بخوره ، رفت و یه گاو قهوه ای خرید
.
به عقیده گربه ، خوشمزه ترین میوه درخت پرنده است
.
حتی نور هم در ترافیک تهران دیر به مقصد میرسد
.
جوانی که بختش باز نمیشد به کلیدسازی مراجعه کرد
.
کاش خوشبختی شتری بود که در خانه ی من هم میخوابید
.
جوانی که آرزوهایش بر باد رفته بود ، از اداره هواشناسی شکایت کرد
.
مرگ کسی را خبر نمی کند ولی مرگ دیگران مخبر مرگ ماست
.
اگر فشار نبود ، کسی نمی توانست از زغال الماس بسازد
.
آخرین ایستگاه زندگی ، مرگ است
.
خالی ترین ظرفها بلندترین صداها را میدهند
.
جهنم واقعی ، وجدان معذب است
.
در بستر خشک رودخانه ، بر مزار ماهی ، گل تشنه می روید
.
بعضی ها ، بارشان بار است و بعضی هیچی بارشان نیست
.
برای اینکه در زندگی دلسرد نشه ، هیچ وقت آب یخ نمی خورد
.
عکس ، توقف زمان است
.
آسمان به زمین آمد ، دید خبری نیست
.
عمر صرف به پایان رساندن خودش می شود
.
جغد عینک افتابی زد و به تماشای روز نشست
.
شب از تاریکی می ترسید ، به دامان صبح پناه برد
.
برای این که در جریان باشه وسط رودخونه نشست
نظرات شما عزیزان: